ღموج درياღ


دلم که میگیره آروم خودمو بغل میکنم

دست نوازش به سرم می کشم

لبخند می زنم و آهسته می گم

گریه نکن عزیزم من هستم

خودم به تنهایی

هوای همه نداشته هاتو دارم


نوشته شده در شنبه 20 آبان 1391برچسب:دلتنگی,غمگین,ناراحت,شکست,بغل,امن,سکوت,نداشته ها,عزیز,آخر,غم,سرد,عکس غمگین,موج دریا,ساعت 13:33 توسط باران| |

 

آدم ها همه می پندارند که زنده اند؛

برای آنها تنها نشانه ی حیات؛

بخار گرم نفس هایشان است!

کسی از کسی نمی پرسد : آهای فلانی!

از خانه ی دلت چه خبر؟! گرم است؟ چراغش نوری دارد هنوز؟ ...

نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:تنها,سکوت,غمگین,عکس غمگین,خانه دل,دلتنگ,شادی,غروب,دل,واژه بی نقطه,وسعت,پایان,دور,موج دریا,ساعت 14:20 توسط باران| |


 

شکایت از که کنم کانچه می‏رود به سرم

 

               گناه جهل من و جرم اشتباه من است

 

نه از قضا گله ‏اى دارم و نه از تقدیر

               که دشمنم همه اندیشه تباه من است

نوشته شده در دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:سرنوشت,جمله زیبا,قضا و قدر,جهل,جرم,دشمن,صبور,غمگین,آرام,خداون,غمخوار,دل,تقدیر,جمله زیبا سرنوشت,موج دریا,ساعت 7:23 توسط باران| |

 

  به خــداحافــظـی تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
           کـه تـو رفــتـی و دلـم ثـانـیـه ای بـنـد نـشـد

            بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
          هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد

            خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
               عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد

                                                                                               

نوشته شده در پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:دوری,تمام,انتها,عشق,غمگین,رفتی,خداحافظ,داغ,دل شکسته,شاعر,عاقبت,ساعت 16:0 توسط باران| |




شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع  وگریه و زاری بود. 

در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را،  بالای سرش دید، که  با تعجب و

 حیرت؛  او را،  نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه  ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و  برخورداری از لطف

 خداوند!     

استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟

در ادامه مطلب:


:ادامه مطلب:


دلي که از بي کسي غمگين است،هر کسي را مي تواند تحمل کند.هيچ ﮐس بد نيست.

 
دلي که در بي اويي مانده است،برق هر نگاهي جانش را مي خراشد.


اما چه رنجي است لذت را تنها بردن و چه زشت است زيبايي را تنها ديدن و چه بدبختي آزار دهنده اي است

تنها خوشبخت بودن! 



در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است .....

نوشته شده در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:بی کس ,دل تنها,غمگین,ناراحت,بهشت,عکس غمگین,عکس ناراحت,انتظار,کویر,سخت,بدبختی,ازاردهنده,ساعت 6:41 توسط باران| |



درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند


معنی کور شدن را گره ها میفهمند


سخت است بالا بروی ساده بیای پایین


قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند


یک نگاهت به من آموخت که درحرف زدن


چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند . . .

 

 

نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:غمگین,متن غمگین,غصه و انتظار,خواندن د رچشمان,نگاه,حرف زدن,خواندن از چشم,سرسره,شعرغمگین,,ساعت 10:50 توسط باران| |

 


 

وقتی نیست نباید اشک بریزی

 

باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند ….تا کوه شوند ، تا سخت شوند ،

 

همین ها تو را میسازد…سنگت می کند درست مثل خودش !

 

باید یادت باشد حالا که نیست

 

اشکهایت را ندهی هرکسی پاک کند …میدانی؟

 

آخر هرکسی لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.

 

 

 

لبخندبزن!!!!

عکاس مدام این جمله را تکرار میکند.

اصلا برایش مهم نیست که در وجودت حتی

یک بهانه برای شادمانی نداری.....


 

 

اگر میخندم از اجبار عکاس است


 

 

وگرنه         من کجا          خنده کجا....

 

نوشته شده در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:لبخند,غمگین,بهانه,شادبودن,عکاس,تکرار,ناراحت,نگران,ساعت 21:12 توسط باران| |

 

 

نشسته بودم رو نیمکت پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان.

می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت، نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 26 فروردين 1391برچسب:عاشقانه,غمگین,عشق,انتظار,خداحافظ,صندلی,مات و مبهوت,گیج,هدیه,داستان,تصادف,نیمکت پارک,عکس غمگین,موج دریا,ساعت 16:34 توسط باران| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

 آپلود عکس - شبکه اجتماعی فیس نما - قالب وبلاگ